سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دانش را بجویید که آن رشته میان شما وخداوند است . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]
غریبه ای در زمین
 

 
 
از: سومیک  ::  86/6/22 ::  3:53 عصر

سلام
می دونید اولین چیزی که وقتی به زمین اومدم توجهم رو جلب کرد چی بود؟
بهتون نمی گم تا خودتون حدس بزنید.
سیاوش می گفت چند روز دیگه مدرسه ها شروع میشه.سیاوش ناراحت بود که باید دوباره درس بخونه.
ولی از اینکه می تونست معلم ها رو اذیت کنه خوشحال بود.
با اون خاطراتی که سیاوش تعریف می کرد من واقعا نمی دونم معلم ها چطور ما(منظورم من و سیاوش و علیرضا و بهنامه)تحمل می کردند.
توی مدرسه ی ما همه تلاش می کردند بیشتر درس بخونن ولی وقتی من به سیاوش گفتم برنامه ریزیش برای درس خوندن چیه به من گفت چند وقته خیلی بچه مثبت شده م.
خلاصه من نمی دونم باید خوشحال باشم یا ناراحت ولی وقتی سیاوش ناراحته من هم سعی می کنم خودم رو غمگین نشون بدم.

 


  سفینه()


 
 
از: سومیک  ::  86/6/16 ::  9:16 صبح

سلام

من سومیک هستم.اهل سیاره ای در خارج زمین.من 15 ساله هستم.توی سیاره ی من 15 ساله ها خیلی کارها می تونن بکنن.اون جا علم خیلی بیشتر از اینجا پیشرفت کرده.دلیلش رو نمی دونم .من از اولش با سیاست سیاره مون مخالف بودم.

من به زمین تبعید شدم. مسئولین کشورم قسمتی از حافظه ی من رو که مربوط به مکان و اسم سیارم بود پاک کردند. بعد از سه سال که دوران تبعیدم تموم بشه اونها یک نفر رو می فزستن تا برم گردونه.

من حالا عضو یک خانواده ی ایرانی هستم. اسمم اینجا عرفانه.حافظه ی خانواده م در ایران دستکاری شده ست. طوری که انگار من همیشه وجود داشته م.

من رو از سیاره ی خودم بیرون کردند چون زیادی سوال می پرسیدم. اونجا هرکسی اجازه ی سوال پرسیدن نداره. تازه بعضی سوال ها اصلا قابل پرسیدن نیستند. من از اونها می پرسیدم چرا بعضی از کسایی که تو سیاره زندگی می کنند باید همیشه خدمتکار باشند؟ و اونها همیشه جواب می دادند چون یک خدمتکار هستند.

بقیه ی سوال هام یادم نمیاد.علم ما هنوز اونقدر پیشرفت نکرده که بتونیم ماهرانه قسمتی از حافظه رو پاک کنیم.من خانواده م رو به یاد می آرم ولی دلم براشون تنگ نمیشه. اونها هیچ احساسی نسبت به من ندارند.در حالیکه مادر م در ایران مدام قربان صدقه م می ره.

حالا که اینجام می خوام زمینی زندگی کنم تا این سه سال بگذره. راستی من یک دوست به نام سیاوش دارم که هم کلاسیمه. پسر خوبیه اما زیاد نمی شناسمش در حالیکه اون تمام زندگی من رو می دونه. بلد نیستم چطور باهاش رفتار کنم.ولی کم کم یاد میگیرم.

بازم براتون می نویسم.پس فعلا خدانگهدار


  سفینه()


 
تجربه های من

خانه |شناسنامه|ایمیل
وبلاگ من
 
 
 
 
 
 
غریبه ای در زمین
 
غریبه ای در زمین
 
وادی
 
 
 :جستجو

با سرعتی بی نظیر و
باور نکردنیمتنیادداشت ها
و پیام‏ها را بکاوید!